کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو می مانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دست های تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا می رسی
کاش روز دیدنت فردا نبود
از مردم این شهر دلگیرم
هیچ کدامشان شکل تو نیستند
هر کس هر جا که دلش می خواهد بایستد
به کسی اجازه اینکه به جای تو در قلبم بنشیند نخواهم داد
از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس
این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست
می خوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم
حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم
یه نفر یه جایی تنها روز و شب از تو می گه از تو می خونه
واسه تو می نویسه اما تو نیستی تو نمی شنوی
و نمی دونه چی می شه و همش ای کاش و ای کاش
خسته شده خدایا
فقط تو می تونی به دادش برسی
بیا و بمون کنارم واسه همیشه
نگو نمیشه
فقط گوشه چشمی از نگاه خدا برای خوشبختی همه انسان ها کافیست
این نگاه را برایت آرزو می کنم
می نویسم: ” د ی د ا ر”
تو اگر بی من و دلتنگ منی یک به یک فاصله ها را بردار
زیباترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را می داند
و باز هم دوستم دارد…
سنگ هایی که به دیوار فراق تو زدم
کعبه می شد من اگر خانه بنا می کردم
بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد
من تو را در قلبم دارم
نه در دنیا