همیشه نباید زد . . .
گاهی اوقات هم باید خورد “ حرف ها را ” . . .
*
*
*
گاهی اوقات دلم میخواهد خرمایی بخورم و برای خود فاتحه ای بفرستم ؛ شادیش ارزانی کسانی که رفتنم را لحظه شماری میکردند !
*
*
*
نه !
۲۱دسامبر ، پیشگوئیِ دروغین بود
دنیا به آخر رسید !
همآن روز که تو رفتی . . .
*
*
*
بالاتر از سیاهی هم “ رنگ ” هست . . .
مثل رنگ این روزهای من !
*
*
*
مدتهاست نه به آمدن کسی دلخوشم نه از رفتن کسی دلگیر ؛ بی کسی هم عالمی دارد . . .
*
*
*
نگران نباش !
یلدا رفته !
دیگر شب هایِ نبودن ، کوتاه میشود عزیز . . .
*
*
*
نگذاشتی این “ من ” عاشق به “ تو ” برسد . . .
عیبی ندارد فقط دست از سر پلک هایم بردار ، بگذار به هم برسند . . .
از وقتی رفته ای عجیب “ بی خواب ” شدهام !
*
*
*
دنیا دنیای ریاضی ست وقتی عشق را تقسیم کردند و تو خارج قسمت من شدی . . .
*
*
*
با “ یکی بود یکی نبود ” شروع می شود این قصه . . .
با “ یکی ماند ، یکی نماند ” تمام !
یکی من بودم یا تو ، مهم نیست . . .
مهم قصه ایست که تمام می شود !
*
*
*
دل مثل چسب میمونه ، چند بار که بِکَنی دیگه نمی چسبه !
*
*
*
دلم خوش بود :
اگرچه دستانش در دستانم نیست ، دلش که با من است !
وقتی دلش با من است یعنی تمام او از آن من است . . .
اما حالا نه دستانش در دستانم هست نه دلش با من !
چقدر سخت است تحمل اینکه به یکباره تهی شوی از او . . .
*
*
*
خیلی سخته که مخاطب یکی باشی ولی هیچوقت براش خاص نباشی !
*
*
*
تمام ترسم از این است یک شب هم که بخواهی به خوابم بیایی من بیدار نشسته باشم . . .
*
*
*
پرسید : چرا آسمان ابریست ؟
گفتم : تو نبودی با او درد دل کردم !
*
*
*
دلم می گیرد وقتی می بینم او هست ، من هم هستم ، اما “ قسمت ” نیست !
*
*
*
یه زد و خورد ساده بود !
« تو » جا زدی ، « من » جا خوردم . . .
*
*
*
”زخم ها ” خوب می شن !
اما “خوب شدن” با ” مثل روز اول شدن ” خیلی فرق داره . . .
*
*
*
خوش میگذره مال قدیم بود ، الان دیگه فقط خوشیم که میگذره . . .
*
*
*
آدمیزاد بی غذا دو ماه دوام می آورد
بی آب ، دو هفته
بی هوا ، چند دقیقه
بی” وجدان ”، خیلی . . .
متاسفانه خیلی !
*
*
*
خدایا . . .
ازتجربه تنهاییت برایم بگو . . .
این روزها سراپا گوشم . . .
*
*
*
چه زیبا گفت مترسک ، وقتی نمی شود به سمتت آمد ، همین یک پا هم اضافی است . . .
*
*
*
هر چه بیش تر دل به دریا زدم
بیش تر آرزوهایم نقش بر آب شد !
شاید از چشم های خدا افتاده ام که دیگر هیچ مژه ای خیال افتادن روی گونه ام را ندارد . . .
*
*
*
حس لیوان ترک خورده که پر میشود از چای داغ !
حال دلم اینگونه است !
*
*
*
هر صبح به امید خوابی که در شب دیده ام بلند میشوم . . .
اما دوباره میبینم که خواب بوده . . .
برگشتن تو برای من همیشه خواب بوده . . .
*
*
*
خدایا یک مرگ بدهکارم و هزار آرزو طلبکار . . .
خسته ام . . .
یا طلبم را بده یا طلبت را بگیر . . . !