خدا تو را برای عاشقانه زیستن
به من نداد
برای شاعرانه زیستن
ز من گرفت . . . …
*
*
*
استعداد عجیبی در شکستن داری….
قلب…غرور…پیمان…
استعداد عجیبی در نشستن دارم….
به پای تو…به امید تو…در انتظار تو
*
*
*
خبر به دورترین نقطه جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو بوده به دیگران برسد
*
*
*
بسترم
صدف خالی یک تنهایی است
و تو چون مروارید
گردن آویز کسان دگری
*
*
*
آنکه دستور زبان عشق را
بی گزاره در نهاد ما نهاد
خوب می دانست تیغ تیز را
در کف مستی نمی بایست داد
*
*
*
دلـت به ماندن نیست بـرو،
عشـق که گـدایی نـدارد.
یادت نیست مگر؟
…
این نذر مـن بود،
که کوه شوم و پای نبودنهایت بمانم
*
*
*
ما با دلمان هنوز مشکل داریم
صد سنگ بزرگ در مقابل داریم
معشوق خودش می بُرد و می دوزد
انگار نه انگار که ما دل داریم !
*
*
*
عشق یعنی وقتی هزار دلیل برای رفتـن هست
هنوز دنبال یه بهــــونه*ای…..
که بمـونـی !
*
*
*
عبور تو از حوالی چشم های من, تنها اتفاق غیر منتظره ی
زندگیم بود چراکه من… همیشه منتظر نیامدنت بودم … !
*
*
*
هم آشوبگری و هم خاموش
کولی وار می توان دوستت داشت
همین که باد را به آغوش می کشی
*
*
*
زندگی نامه ی شقایق چیست ؟
رایت خون به دوش وقت سحر
نغمه ای عاشقانه بر لب باد
زندگی را سپرده در ره عشق
به کف باد و هرچه باداباد
*
*
*
آتش گرفتن ای غم و افروختم بس است
یک دم رها نمی کنی ام سوختم بس است
سنگین شدم ز درد و چو سنگی به در خویش
خون را چو لعل در جگر اندوختم بس است
*
*
*
اینروزهــا
هیـــچ چیـز
سر جـایـش نیست!!
جـز تـو
بـــدجــور جــا گـرفتـی در دلـم
*
*
*
سرم را روی شانه ات بگذار
تا همه بدانند
” همه چیز ”
زیر سر من است
*
*
*
این روز ها از کنار من که میگذری احتیاط کن
هزاران کارگر در من
مشغول کارند
روحیه ام در دست تعویض است!
*
*
*
دگر حس شقایق را نداری هوای قلب عاشق را نداری از آن
چشمان خون سرد تو پیداست ، که قلب تنگ سابق را نداری…
*
*
*
هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی میلرزه …
هنوزم چشمای من شوق دیدنت رو داره
هنوزم برق نگاهت توی شبهام پرستاره است
هنوزم عطر نفسهات واسه من عمر دوباره است
*
*
*
سیب دلم …
لک زده است
برای عطر دستانت !
گمم نکن !!
قول ..
که گوشه ی حافظه ات ..
آرام بنشینم !
بگذار بمانم !..
آرام گوشه حافظه ات فقط
*
*
*
وقتی پایت خواب می رود
نمی توانی درست راه بروی
لنگ می زنی!
وقتی قلبت خواب می رود
نمی توانی درست فکر کنی.
عاشق می شوی!!!
*
*
*
دندانهایت
کاخ سفیدی ست
که سیاست لبخندت را حفظ می کند
بی شک
انقلاب مخملی
از پوست تنت شروع شد
و تا کودتای تنت ادامه یافت
*
*
*
دلتنگى”
حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره
تمنای بودنش رامیکند
*
*
*
فاصله خط عابر پیاده ندارد ، دست مرا بگیر و از آن رد کن ، قرار
دیدار ما هر نیمه شب ، خیالت که نمی گذارد بخوابم
*
*
*
از ساعت متنفرم !
این اختراع غریب بشر که مدام ،
جای خالی حضورت را به رخ دلتنگی یادم می کشد!!
*
*
*
در شب آسایش ماه ، کنج پستوی خیس از عطر شب بوها
پشت نقاب غبار آلود خاطره ها ، تصویری از درنگ را نقاشی می
کنیم
*
*
*
تو را طلب نمیکنم…نه اینکه بی نیازم … صبورم.. “
*
*
*
دلم یک جای دنج میخواهد
آرام و بی تنش
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی!
…
تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد !…
مثلا آغوش تو!.