
حافظ :
صحبت حکام ، ظلمت شب یلدا است
نور ز خورشید خواه بو که برآید
*
*
*
سعدی :
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را
*
*
*
اوحدی :
شب هجرانت ای دلبر ، شب یلدا است پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
*
*
*
خاقانی :
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف
تو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا
*
*
*
عنصری :
چون حلقه ربایند به نیزه ، تو به نیزه
خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا
*
*
*
منوچهری :
نور رایش تیرهشب را روز نورانی کند
دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند
*
*
*
مسعود سعد :
کرده خورشید صبح ملک تو
روز همه دشمنان شب یلدا
*
*
*
ناصرخسرو :
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا
*
*
*
امیر معزی :
ایزد دادار ، مهر و کین تو گویی / از شب قدر آفرید و از شب یلدا
زان که به مهرت بود تقرب مومن / زان که به کینت بود تفاخر ترسا
*
*
*
سنائی غزنوی :
به صاحبدولتی پیوند اگر نامی همی جویی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
*
*
*
سیف افرنگی :
سخنم بلندنام از سخن تو گشت و شاید
که دراز نامی از نام مسیح یافت یلدا