خاطره یعنی
گذشته ها، نگذشته …
*
*
*
وقتی عاشق و منتظر باشی
حتی علف زیر پایت هم حکایتی دارد!
*
*
*
عادت!
چه طعم تلخی دارد
وقتی آن را با عشق اشتباه می گیری…
*
*
*
تلخ ترین خاطرات فرهاد هم
شیرین بود…
*
*
*
آنقدر ها هم
روی وقار من حساب نکن…
قطب زمین هم که باشم
تو را که میبینم
یخ هایم آب میشود….
*
*
*
در آن سوی داستان زندگی مان
و در تلالو خاطرات پررنگمان
همیشه کسی هست
که هیچوقت نخواهد آمد…
*
*
*
دست بر دلم مگذار..
میسوزی…
داغ خیلی چیزها بر دلم مانده…
*
*
*
قرارمان همان جای همیشگی…
فقط این بار …… تو هم بیا!!
*
*
*
امان از دست تیرِ چراغ برقی
که مانع دیدار من و رهگذری شد
که شاید زیبا بود
و می شد دوستش داشت…
*
*
*
دل گیجـــه گـِــرفتــه ام
و در صِفــــر مُطلـــق ذوب میشــوم وقتـــی …
بـــِه کفــش هـــایـت کِنـــار کفـش هـــایـش فِکــر میکُنــم ..!!
*
*
*
انگار با ناخن های شکسته،
روی سیم های ناکوک ویولن،
آهنگ شیش و هشت می زنند …
روی احساسم …
وقتی تو نیستی …!
*
*
*
مرا جای خودم بگذار خودت را جای گهواره
وآغوشی تسلی بخش کنارم باش همواره
*
*
*
از یه جایی به بعد . . . فقط یه حس داری ،
حس بی تفاوتی ،
نه از دوست داشتن ها خوشحال میشی
و نه از دوست نداشتن ها ناراحت …
*
*
*
به صـــدایت که معتاد شُـــدم
رفتـے
حــآلا هر روز
خــآطره تـــــزریق مےکُنـــم .
*
*
*
گاهی دلم
برای آن زمانی که نمیشناختمت
تنگ میشود…
*
*
*
در عشق ، یا تمام ِ حقیقت را
باید به دوست گفت
یا هر چه هست
یک سره
باید ز دل زدود …
__ محمدرضا شفیعی کدکنی، بی پرده __
*
*
*
حسادت می کنم
به تمام لباس هایت، کتاب هایت…
به تمام فضای اتاقت…
که با بی شرمی با تو زندگی می کنند…
*
*
*
بغض ها را گاهی باید قورت داد.. عاشقانه ها را از پنجره تُف کرد..
و در ها را به روی همه بست..
گاهی
هیـــــــــــــــچـــــــ ــــــــــکـــــس
ارزش دچار شدن ندارد!
*
*
*
دُور از تـو افتادم، ولی هر شب.. حــِــس می کنم بسیار نـزدیـکـــی…!!
خــاموش شــد فانوس مـــن.. ای کـــاش، عــادت نمی کـــردم ب تــاریکــی..!!
*
*
*
گفــتی
” خـودت را جـای مـن بگـذار ” …
.گـذاشـتم …
می بیـــنی … !
امّـــا نــرفتــه ام …
وقـتی حـس میڪنم …
جایـی در ایــن ڪره ی خاڪی . .
تــو نفـس میڪشـی و مـن …
از هــمان نفـس هایت … نفـس میڪشم آرام مــی شوم !
تـو بــاش !!!
هـوایـت !
بـویـت !
بـرای زنده مانـدنـم ڪافی ست