فانتزی های بی نهایت خنده دار
به مظرتون من دیونم ؟
فانتزی1
یکی دیگه ازفانتزی هام اینه که حداقل کسایی که حرمت این ماه رونگه نمیدارن ،توی کوچه وخیابون وقبل ازافطارجلوچشم همه خوراکی نخورن.
آدم واقعاناراحت میشه ازاین رفتاربعضیا،امیدوارم کسایی که میتونن,روزشونوبگیرن. &&&
فانتزی2
ی
از فانتزیام اینه که والیبالیست بشم برم لیگ جهانی وقتی می خوای
سرویس(اسبک) بزنم بخوره به تور بعد گزارشگر تلویزیون بگه تور مانع حرکت توپ
به زمین حریف است &&&
فانتزی3
یکی از فانتزیام اینه که بدونم اون آقایی که آخره مدرسان شریف میگه تلفن 29 دوتا شیش چقد پول گرفته؟؟؟ &&&
فانتزی4
فانتزع
من اینه که یه داداش با غیرت داشته باشم ! بره عشقمو بکشه بعد منم زیر
بارون فریاد بزنم:نهههههههههههههههه فرداشم برم تو شفق محو شم! (خودتون
اعلام کردین افق جاش تموم شده) &&&
فانتزی5
یکی از فانتزی های من اینه که وقتی جلوی پنجره اتاقم وایمیستم (که روبه خیابونه)از ماشین ها آهنگ ارمین 2afm شباکجایی رو نشنوم
اصلا یه وضعی شده یه ماشین بااین اهنگ رد میشه میره ماشین بعدی ادامه شو واست ادامه میده
دیگه برو واسه همیشه که قیدتو زدم خب منم دیگه عین تو بدم دروغ میگفتی دوسم داشتی منم تصمیم گرفتم دل به توندم. . . =)
رفته تومغذم این اهنگه برام دعاکنید:D
والا ماکه جزو برترها نیستیم لایک کن شاااید جزو محبوب ها باشیم &&&
فانتزی6
یکی از فانتزیام اینه ک ی شب ک تو سکوت و تاریکی مطلق دارم میخوابم این درو دیوار خونه قلنج نشکونن.....
والا بخدا... &&&
فانتزی7
کی
از فانتزیام اینه که تو کنکور (که دادم)رتبه ام 25 بشه و زیستم بشه98%بعدش
منم برم پزشکی تهران بعد به معلم زیستم زنگ بزنم بگم زیستو98% زدمو از
93%اون دوستمونم خوشحالتر بشه و منو به رخ اون بکشه نه اونو به رخ من !
صدام کنن یه برنامه ی تلویزیونی حرف بزنم بگم هیچ کلاسی نرفتم و همه اش
پشتکار خودم بوده و روزی 3ساعت درس خوندم و همه غبطه بخورن به هوش سرشار
من!
کاش واقعی بشه اگه واقعی هم نشد همون طور که فک میکنم بشه یهو اشتباه گزینه ها رو طوری وارد نکرده باشم که رتبه ام نجومی بشه &&&
فانتزی8
یکی
از فانتزیام اینه که این مخترع کلمه فانتزی رو ببینم و ازش بخاطر اینکه
موجبات شادی و تفریح مارو فراهم کرده تشکر کنم بعد برم تو افق محو نشم!! &&&
فانتزی9
فانتزی
من اینه توآخرت بعدازسبک وسنگین کردن اعمال ورفتار مخاطب خاصم کارنامشوبدن
دست راستش دربهشتو براش باز کنن همینکه پاشوبذاره تویهشت یهو باصدای بلند
بهش بگن وایسا اول باید از شکننده حلالیت بطلبی اونم بیاد التماس کنه که
ببخشمش منم اصلا به حرفاش توجه نکنم سرموبالا بگیرم وبگم برو جانم
خداروزیتو جای دیگه حواله کنه اونم گریه کنه التماس کنه بهش بگم هرکی خربزه
میخوره باید پای لرزشم بشینه تواین حرفا آروم آروم توافق محوشم &&&
فانتزی10
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯼ ﻫﺎﯼ ﻣﺤﺎﻟﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ...
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﯿﺎﺩ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﯾﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺪﻩ ﻣﻦ ﺑﺎﺑﺎ ...ﻣﻨﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ
ﻣﺜﻞ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺑﺰﻧﻢ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﺍﻩ ﮐﻪ ﻧﺸﻨﯿﺪﻣﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻨﺪﻩ ....ﺍﺧﺮﻡ ﺧﻮﺩﺵ
ﺑﺮﻩ ﺑﺮﯾﺰﻩ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺑﮕﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﻫﺎﺍﺍﺍ ﻋﯿﺐ ﻧﺪﺍﺭﻩ ....
ﻋﻮﺽ ﺍﻭﻥ ﮐﺎﺭﺍ ﻣﻧﻪ ﺍﺣﻤﻖ ﺑﭙﺮﻡ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﺑﻮﺳﺶ ﮐﻨﻢ ﺑﮕﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺑﺎﺑﺎ ...ﻭﺍﯼ ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﺪﻩ
ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﻪ ﻣﺤﺎﻝ &&&
فانتزی11
یکی
از فانتزیام اینه که من و دوستم(دختر)بریم بانک دزدی بد در حال خالی کردن
گاو صندوق بانک یهو ماموران زحمت کش نیرو انتظامی با اسلحه بهمون حمله کنن
بد منم در حالی که کیسه ی پول رو میزارم روشونم بایک حرکت خرکی با جفتک
بپرم رو شیشه ها و شیشه هارو خورد کنم بد فرار کنم برم تو ی یه بیمارستان
قایم شمو و برم لباس دختورا رو بپوشم و یه ماسک بزنموسریع بیام بیرون بد در
حالی که پلیسا دارن دنبال من میگردن با همون لباس دختوری از کنارشون رد شم
ودرحالی که توی راه رو قدم میزنم یدفه یه خانوم پرستاره بیاد دستمو بگیره
بگه:اِاِاِاِاِ خانومxشما کوجایی من دارم سه ساعت دنبالتون میگردم بد منم
اومدم که بگم من دکتر نیستم دستمو کشید برد تو اتاق عمل بد من همون جا
دوستمو ببینم که تیر خورده تو کلیش وداره عین شیلنگ از خون میره بد من بگم
هســـــــــتی تو چه مرگت شده پاشو تن لشتو جم کن گم شیم بریم تو افق بد
اونم بـگه نه تو برو منو ول کن
و......همون موقع بیهوش بشه بد منم تیغ جراحی رو بردام وشیکمشو ببرم و دست
کنم تو کلیش 3تا گلوله در بیارم بد همون موقع دختوره بگه {کارت عالی بود
}بد منم بهش بگم که دختور نیستمو از این حرفا بد اونم در حالی که فکش
اندازه کهکشان راه شیری باز مونده یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش بکنم بد منم
چون راه افقو بلد نبود برم دنبال در خروجی و خارج بشم بد در حالی که دارم
میرم خونمون پلیسا بهم حمله کنن و دستگیرم کنن ببرنم زندان اب خونک
بخورم...
<فانتزی ما به سر رسید/محدثه به افق نرسید> &&&
فانتزی12
یکی
از فانتزیام اینه ک ازدواج کنم بعد شب عروسیم در حالی ک دارم از پورشه
پیاده میشم اون عشق بی لیاقتم ک ترکم کرده بود دم در تالار وایستاده باشه و
حلقمو تو دستم ببینه و در حالی ک چشماش پراز اشکه بگه:اون حلقه ک تو
دستته..طناب اعدام منه...منم در حالی ک دارم بزاق دهانمو جمع میکنم تا ی تف
گنده بندازم تو صورتش بگم:اخخخخخ
تفففففففففف..کصاففففففففففط..دیییییییییییر شد..برگشتی اما دلم پییییر
شد...قلبم از عشقت دیگه سیییر شد..دلم جای دیگه اسیییر شد...بعدم برم باسیر
جمعیت داخل تالار(چیه خب همش ک نباید بری تو افق!!)
فاتزیه من دارم؟؟؟؟
فیلم هندی؟؟؟
مسابقه ی تفففف؟
تمرین خوانندگی؟؟
شرمنده فک کنم قرصامو نخوردم &&&
فانتزی13
فانتزیم اینه صب جمعه مامانم با صدای بلند تلویزیون بیدارم نکنه
بعدشم وقتی هنوز هوشیار نشدم بهم نگه این چه وضع اتاقه
پاشو اتاقتو جمع کن &&&