پرتال تفریحی سرگرمی جوجو فان

بزرگترین سایت جوک و اس ام اس

پرتال تفریحی سرگرمی جوجو فان

بزرگترین سایت جوک و اس ام اس

جوک های زیبا و خنده دار

اگه پنج تا دونه پاستیل داشته باشم و دوستم دو تاش رو برداره

من میمونم و یه دوست مرده و پنج تا دونه پاستیل

درست حساب کردم دیگه!؟

.

.

یکی از آشناها تلویزیون ال سی دی خریده بود

بهش گفتم مبارک باشه ال سی دیه یا ال ای دی ؟

گفت نه گاگول ال جیه الجـــــــــــــــــی !

من :|

.

.

دوستِ عزیزی که سعی داری با دهن بسته خمیازه بکشی

چه کاریه واقعن ؟ ! جاش سوراخای دماغت باز می شه خب بدتر میشه!  

.

.

ضد حال به این میگن:

کامپیوتر رو خاموش می کنی میری تو تختت زیر پتوی گرم و نرم

بعد می بینی هنوز کامپیوتر خاموش نشده

با هزار زور بلند میشی مانیتورو روشن کنی ببینی چرا خاموش نشده

 

درست همون موقع خاموش میشه ...

.

.

من که تازه اول جوونیمه فقط اخبار گوش میدم و حرص میخورم

اونوخت مادربزرگم که بالای 70 سالشه میشینه کارتون نیگا میکنه و میخنده!

.

.

گذشت آن زمان هایی که مردم همدیگر را دور میزدند

حالا از روی هم رد می شوند!

.

.

آیا میدانید تمام بانکهای خصوصی ایران، نخستین بانک خصوصی ایران هستند؟!

.

.

کافیه بنا بزاری یکی رو نبینی و باهاش رو به رو نشی،

تو یه کوچه خلوت تو کلکته هندوستان داری بستنی می خوری،

از رو به روت درمیاد والااااا دیدم که میگمااا

.

.

سلیقه ام به برادر همه ی فروشنده ها نزدیکه !

میرم هر مغازه ای دست رو هر چی میذارم میگه اتفاقا من واسه برادر خودم اینو ورداشتم خیلی راضیه :| :)))))

.

.

یکی از روش های آزار و اذیت ما در اون زمان

این بود که یه سوزن لای انگشتمون جاساز میکردیم

سعی میکردیم در نهایت ادب با دیگران دست بدیم !

.

.

یادش بخیر ...

قدیما بهشون می‌گفتن سیا‌سوخته ، لاغر مردنی.!

حالا علم پیش‌رفت کرده ...

بهشون می‌گن داف

.

.

تو تاکسی نشـسـته بودم داشتم اس ام اس بـازی میـکردم ، خسـه شدم

گوشـیمـو دادم بـه بـغل دستـیم گفتم خودت ادامه بده...

لامصب کاملاً در جریان بود!

.

.

بچه که بودم توی خونه فوتبال بازی میکردم...

واسه اینکه حس فوتبال استادیومی بهم منتقل بشه و آرمانهای ورزش حفظ بشه...

روی قالی تف میکردم...

.

.

یارو میره عروسی میبینه همه موبایل کمرشون بستن

اونم یه کاغذ لوله میکنه میبنده کمرش.بهش میگن

این چیه؟میگه خدا مرگم بده فکس اومده نفهمیدم

.

.

فکر نکن جدایی ما مثل نادر و سیمین که اسکار بگیره

به ما زهرمار هم نمیدن برگرد سر زندگیت. اتمام

حجت غضنفر با زنش که قهر کرده.

.

.

غضنفر میره،حرم امام رضانامه مینویسه: یاامام رضا به من ماشین بده خونه بده پول و ثروت بده،بچه

هامو سروسامون بده،بعد بمیرم!!

از حرم که میره بیرون تصادف میکنه درحال مردن میگه: یا امام رضا

داری ازآخرمیخونی!

.

.

واعظی منبری رفت و سخنرانی جالبی ارائه داد

کدخدا که خیلی لذت برده بود به واعظ گفت : روزی که

میخواهی از این روستا بروی بیا سه کیسه برنج از من بگیر!

واعظ شادمان شد و تشکر کرد

روز آخر در خانه ی کدخدا رفت و از کیسه های برنج سراغ گرفت.

کدخدا گفت : راستش برنجی درکار نیست

آن روز منبر جالبی رفتی من خیلی خوشم آمد و گفتم من

هم یک چیزی بگویم که تو خوشت بیاید.

.

.

حیف نون می خواسته از همسایه شون نردبون قرض بگیره

با خودش فکر می کنه، می گه: الان اگه برم

بگم نردبونتون رو بدین، شاید همسایه بگه نردبون ما کوتاهه

یا بگه نردبون ما شکسته، یا بگه نردبون رو

به یکی دیگه قرض دادیم

خلاصه می ره دم خونه همسایه در می زنه، همسایه میاد دم در می گه: بله

بفرمایید... حیف نون می گه: برو بابا شما هم با این نردبونتون!

.

.

حیف نون تو قسمت کامپیوتر استخدام می شه. در پایان روز اول

رئیس ازش می پرسه: خوب، امروز چه کار کردی؟

حیف نون می گه: هیچی، کلیدهای کیبورد نامرتب بودن

به ترتیب الفبا مرتبشون کردم!

.

.

واسه قبولی دانشگاه من:

بابام گوسفند و گاو و شتر از هرکدوم یدونه نذر کرد

مامانم یه سفره حضرت ابوالفضل نذر کرد

آبجیم ۶تا النگو نذر کرد

مامان بزرگم ۱/۰۰۰/۰۰۰تومن نذر کرد

و…..

هیچ دیگه دیدم دانشگاه قبول بشم کل خانواده برشکست میشیم

همچنین ضربه شدید اقتصادی میخوریم نرفتم کنکور بدم

.

.

غضنفر تو دادگاه محاکمه می‌شد.

وکیل مدافع هنگام دفاع ازش گفت: «آقای قاضی! مردی که شما محاکمه‌اش می‌کنید پدری مهربان

انسانی شریف، آدمی‌با وقار، مردی درست کار و پاکدامن و شهروندی با انضباط و مطیع قانون است

غضنفر در این هنگام به وکیلش اعتراض کرد و گفت:

 

«آقای وکیل! تو از من پول گرفته‌ای، حالا داری از یک نفر دیگر دفاع می‌کنی؟»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد