پرتال تفریحی سرگرمی جوجو فان

بزرگترین سایت جوک و اس ام اس

پرتال تفریحی سرگرمی جوجو فان

بزرگترین سایت جوک و اس ام اس

یکی از فانتزیام اینه که...

یکى از فانتزیام اینه که یه قنادى بزنم توش قند بفروشم!

یه عطارى بزنم توش عطر بفروشم!
یه قهوه خونه بزنم توش قهوه بفروشم!

یکی از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینه که تو یک جای شلوغ گوشیم زنگ بزنه بعد من جواب بدم:
هرجوری میتونید گیرش بیارید.... فقط حواستونو جمع کنید زنده میخوامش!  

یکی از فانتزیام اینه که...

یـکـی از سـیـرابـی فـانـتـزیـام ایـنـه کـه بـا پـرواز 888 سـاعـت 8 بـرم آمـریـکـا بـعـد هـواپــیـمـا کـه پـرواز کـرد یــهـو یـکی از جـاش بـلـنـد شـه داد بـزنـه هـیـچـکـی از جـاش تـکـون نـخـوره ! هـواپـیـمـا ربـایـیـده شـده تـوسـط مـن ! بـعـد یـهـو دخـتـر هـمـسـایـمـون (همون مانتو آبیه) از بـیـن جـمـعـیـت جـیـغ بـزنـه و زن و بـچـه هـا شـروع کـنـن بـه گـریـه
بــعــد مـهـمـانـدار (ترجیحا دختر با قد بین ۱۷۶ تا ۱۸۲ مسلط به زبان فرانسه) بـیـاد دره گـوشـه مـن بـگـه تـورو خـدا یـه کـاری بـکـن ایـنـجـا هـمـه زن و بــچـن ! بـعـد مـن از جـام بـلـنـد شـم اون ربـایـنـده رو بـکـشـم یــهـو خـلــبـان تـیـر بـخـوره و درحـالـیـکـه داره جـون مـیـده سـویـچ هـواپــیـما رو بـده بـه مـن و بـگـه کـاره خـودتـه بــعـد تـمـوم کـنـه..مـنـم بـگـم کـصـافطط کـار عـمـتـه... بـعـد مـن بـا بـدبـخـتـی هـواپـیـمـا رو نـجـات بـدم و بـشـونـمـش تـو مـحـلـمـون بــعـد هــمـه مـسـافـرا بـیـان دورم بـوسـم کـنـن و ایـن حـرفـا..بـعـد بـا هـواپـیـمـا و بـچـه مـحـلـه هـامـونـم بـریـم یـه دور دوری بـزنـیـم تـو خـیـابـون بـعـد اون مـهـمـانـداره بـیـاد بـهـم بـگـه بـا مـن ازدواج مـیـکـنـی ؟ مـن یـه تـف بـنـدازم تـو صـورتـش بـگـم .. آخـه یـابـو .. مـا دو سـالـه بـاهـم ازدواج کـردیـم .. چـون مـن از ظـروف نـچـسـب حـلـزون اسـتـفـاده کـردم مـنـو نـمـیـشـنـاسـی.. بـعـد بـرم پـیـش دخـتـر هـمـسـایـمـون و اونـم بـپـره بـغـلـم بـه اونـم هـمـیـنـو بـگـم اونـم سـکـتـه کـنـه بـمـیـره ؛ بـعـد مـنـم مـوبـایـل جـی ال ایـکـسـو راحـت از جـیـبـم دربـیـارم بـعـد بـگـم مـن سـایـلار هـسـتـم مـامـور امـنـیـت پـرواز ، مـنـطـقـه پـاک سـازی شـده تـمـام

یکی از فانتزیام اینه که...

این فانتزی نیاز به کمی توضیح داره:
یه رستوران هست تهرانه البته شنیدم اصفهون خودمونم هست که ورودیش 50 هزار تومنه ولی وقتی رفتی داخل هرچی بخوای میتونی بخوری از شیر مرغ تا جونه آدمیزاد، ینی همه چیاااااااااااا...
حالا...
فانتزیم اینه برم تو این رستورانه یه تراول 50 تومنی تا نخورده بزارم روی میز یه تراول 50 تومنی تا نخورده هم انعام بدم به گارسونه بعد فقط یه لیوان آب خنک سفارش بدم... لامصب نمیدونی چه کلاسی داره ولی مطمئنم اگه هم قسمت بشه و برم تا کف اونجارو شخم نزنم ول کن نیستم ینی در این حد...

یکی از فانتزیام اینه که...

فانتزی من اینه که واسه یه بارم شده وقتی زنگ میزنم به دوستم گوشیو که برمیداره بگه جانم؟؟؟یا اصن جانم هیچی بگه الو
هروقت بش میزنگم میگه :هااااااااااااااان؟؟؟بنااااااال

یکی از فانتزیام اینه که...

فانتزی من اینه که وقتی دارم با شوق و ذوق ماجرایی رو تعریف میکنم یکی از اون عقب داد نزنه مونهین صدات بده حرف نزن.....
خوب الان من چیکنم؟حرف نزنم میگن معلوم نیست چشه حرف نمیزنه !عاشق شده؟
حرف میزنم میگن حرف نزن بنویس !
خوب بابا من چیکنم الان!
مسیولین رسیدی کنن لطفا....
استعدادای من اینجا تلف میشه خو...

یکی از فانتزیام اینه که...

یکی ازفانتزیام اینه که سه سال دیگه که کنکور دادم رتبه یک کنکوررشته تجربی بشم بعدبرم دانشگاه شهیدبهشتی اونجام زرنگترین دانشجوباشم وهمچنین بهترین دانشجوازنظراخلاق بعدش یه پسره که چندترمی ازمن بالاتره عاشقم بشه و همچنین پدرومادرپسره هم استادای من باشن ومنوخیلی دوس داشته باشن بعدش بیان خاستگاریومنم جواب مثبت بدم وتااخرعمربه خوبیوخوشی زندگی کنیم وصاحب 6تاپسرشیم ومنم 20سال بعدبه عنوان بهترین جراح مغزواعصاب دنیامعرفی شم ولی ای کاش اینافانتزی نبودولی گوته میگه:کسی که دارای عزمی راسخ است جهان را مطابق میل خویش عوض میکندپس نبایدناامیدشدوبایدتلاش کرد

یکی از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتیزام اینه که با پیکان مدل پنجاه هفت آلبالویم که موتور لامبرگینی روشه‎ ‎‏و برا امنیتش ترمز پراید روش نصب کردم با سرعت چهار صد تا در شرینی فروشی غلام رضا خانم که لامصب شرینیاش مزه گه میده ترمز کنم ماشینمم که ترمز پراید روشه پونصد متر پایین تر وایسه و درای خفاشی پیکان مدل پنجاه هفت آلبالویم رو باز کنم و با همون تیپ اصلی و دختر کشم که تیشرتم رو زدم زیر شروار پارچیم و دمپایی ابری خیس پامه و موهامو با تف یه وری زدم از ماشین پیاده بشم و همین جور که دارم آهنگ ای گل ناز من گیت توی شانس من رو زمزمه میکنم برم طرف شرینی فروشی غلام رضا خانم که لامصب شرینیاش مزه گه میده دم در شرینی فروشی غلام رضا خانم رو ببینم و ....

یکی از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینه که مامان و بابام واسم تولد بگیرن(آخه من قد خر خان سن دارم ) بعد وقتی همه جمع هستن اهنگ شب تولد احمد سولو رو بخونم بعد مخاطب خاص نداشتم بیاد دست بندازه دور گردنم بگه قربونت برم من که اینجام منم مثل خر ذوق کنمو قلیز بریزم با کله برم تو کیک بعد دیگه هیچی :|

یکی از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینه که یه فامیل داشته باشیم اسمش سروش باشه بعد بچه دار شه بگم سروش منتشر کرد خخخخخخ
من میدونم نابغم اینجا دارم تلف میشم

یکی از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینه که :
تو خیابون وقتی یه پورشه دیدم سریع برم سوار شم و بگم چرا انقد دیر کردی؟
بعد یه نگاه به راننده بندازم و بگم : إإإإإ.. ببخشید فکر کردم بابامه...
و بعد خیلی شیک پیاده شم..
بعلههههه.. همچین آدمی هستم من..
خخخخخخخخ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد