پرتال تفریحی سرگرمی جوجو فان

بزرگترین سایت جوک و اس ام اس

پرتال تفریحی سرگرمی جوجو فان

بزرگترین سایت جوک و اس ام اس

یکی از فانتزیام اینه که...

تلویزیون داشت می گفت کودک لطیف است با آن به درستی برخورد کنید!
در راستای مسخره بازی به مامانم میگم :ماماااااان من لطیفماااااا...
مامانم :عزیزم تو دیگه از لطافت دراومدی کثاااااافط شدی!!!

یکی از فانتزیام اینه که...

یکى از فانتزیام اینه که یه مخاطب خیلى خاص داشته باشم !!!!! *_*
سر سیاه زمستون هى بگه گلم ، عشقم ، نفسم (@_@) هوا سرده،لباس گرم بپوش........
بعد من هى بگم ، نه،خوبه!!!!هوا خوبه وخلاصه از همین لوس بازیا ........
اونم عصبانى بشه ،داد بزنه :

ببین ب خدا ، اگه مریض شدى ، خودم مى کشمت خره .....

یعنى عشقى که تو این جمله ، مخصوصا کلمه آخریش هستا ، با دنیا عوض نمیکنم .... ^_^

به خودت بخند خوب ،!!!!!!  

یکی از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیامم اینه که:
تهیه کننده برنامه کودک بشم؛
بعدش جای این خاله ها ؛ عمه بیارم..!

یکی از فانتزیام اینه که...


فانتزی من اینه که مدیر مدرسه مون رو که تو پارتی گرفتن و در حالی که از بس قر داده و آلمیچرهای کمرش سوخته به ده سال حبس تزریقی محکوم کردن
من کل نقشه رو رو بدنم خالکوبی کردم و به یه بانک دستبرد زدم و گرفتنم و انداختنم پیش مدیرمون بهش بگم:
جدیدا قر میدی/باهمه قر میدی/دستاتو میگیرم/بازم قر میدی/
و در حالی که داره بازم قر میده لباسامو بکنم و خالکوبی رو نشونش بدم و بگم:
دستتو بده به دستم /خاطرخواهات بترسن
و درحالی که دارم تکی فرار میکنم بهش بگم ممل سابقو لولو برد

یکی از فانتزیام اینه که...

فانتزی من اینه که یه روز سر کلاس برنامه نویسی یه گروه یگان ویژه فوق پیشرفته از در و دوار بیان به دلیل جرمهای متعدد اینترنتی دستگیرم کنن
یعنی یه ماه رو هوا فقط اسم منو میارن انقد مشهور میشم
سخن پایانی با خداوند: ای خدا فانتزیه ها آرزو نیست بری بین همه آرزوهام اینو برآورده کنی بندازیمون تو زندان آب نمک به خوردمون بدی

یکی از فانتزیام اینه که...

فانتزی من اینکه یه بار فقط یه بار بابام وقتی از w.cدر میاد بیرون نَگه
.
.
.
خانوم من یه فکری کردم.

یکی از فانتزیام اینه که...

خدا کنه تا بیشتر از 8 سال دیگه زنده بمونم وبرم تو سال 1400
بعد هی بگم:شماها یادتون نمیاد ما صده سیصدیا...
خیلی فاز میده,حس اثار باستانی بودن به ادم دست میده...!!

یکی از فانتزیام اینه که...

فانتزیه من اینه که وقتی یه موتوری داره با سرعت رد میشه سوت بزنی راننده هم برگرده نگام کنه بعدم یهو یه چیزی جلوش در بیاد بخوره بهش بعد من بگیرم بخندم
:))))

یکی از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزی هام اینه که فوتبالیست شم.بعد ازکلی تلاشو کوششو شاخ غول شکوندن برم تو پرسپلیس بازی کنم.بعد واسم پیشنهاد بیادو منم بعد از کلی قر وفر وناز قبول کنم که برم بارسلونا.
خلاصه بگذره و برسه به ال کلاسیکو.تو دیقه های اخر بازی در حالی که بارسا 5-0 از رئال جلو مربی منو با مسی که پیر شده و نمیتونه زیاد بدوهه
تعویض کنه منم برم و مسی رو ماچ کنمو بگم عالی بود حاجی اونم بگه what خلاصه برم تو زمینو همون اول کاری توپو از دروازه بان بگیرم و شروع کنم به دریپل کردن بازیکن های رئال.همرو دریپل کنم و برسم به کاسیاس اونم دریپل کنمو برسم به دروازه تا میام شوت کنم یهو کریس رونالدو بپره وسطو بگه نهههههه!من نمیزارم گل بزنی.منم یه لبخند تحقیر امیز بزنمو شروع کنم به شوت زدن.هی شوت بزنمو بخوره تو سر و صورت رونالدو حسابی سیاهو کبودش کنم بعد اونم خونینو مالین بیفته زمین و بگه چطور جرات میکنی به رئال گل بزنی.بعد منم یه شوت خفن بزنمو رونالدو با توپ بره تو دروازه و تورو پاره کنه و بره قاطی تماشاچی ها.همون لحظه داور سوتو بزنه بازی تموم شه و این چنین رئال رو شیش تایی های اروپا تبدیل کنم.!!!!!
بعد بازی هم در کمال تعجب همه تو اوج از فوتبال خداحافظی کنم وبرم تو افق محو شم...

یکی از فانتزیام اینه که...

یکی از فانتزیام اینه که از بابام یه سوال بپرسم بگه نمیدونم!!!
ینی فرق نمیکنه براش سوال فلسفی باشه یا ریاضی! ورزشی باشه یا هنری!
بی جواب نمیذاره آدمو!!

کارم نداره جوابی که میده درسته یا غلط فقط نظرشو میگه!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد