پرتال تفریحی سرگرمی جوجو فان

بزرگترین سایت جوک و اس ام اس

پرتال تفریحی سرگرمی جوجو فان

بزرگترین سایت جوک و اس ام اس

په نه په خنده دار

رفتم فست فود گارسون دختر اومده میگه غذا میل دارین ؟!
میگم پـَـــ نــه پـَـــ بشین ۲ دقیقه اومدم خودتو ببینم همش تو اشپزخونه ای!!!

په نه په خنده دار

جوک خنده دار

آب خونه قطع شده بود. بعد که وصل شد یه آب زرد از شیر میومد. می پرسه زنگ لوله هاست؟
پــــَ نه پــــــَ سازمان آب واسه عذرخواهی اولش آب پرتقال می فرسته..! 

ادامه مطلب ...

داستان زیبا و آموزنده و واقعی مرد ثروتمند و پیرزن فقیر

توی قصابی بودم که یه خانم پیر اومد تو مغازه و یه گوشه ایستاد…

یه آقای جوان خوش تیپی هم اومد تو گفت: آقا ابراهیم قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله د
ارم…

آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش…
همینجور که داشت کارشو انجام میداد رو به پیرزن کرد گفت: شما چی میخواین مادر جان؟

پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: لطفا” به اندازه همین پول گوشت بدین آقا…

قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد و گفت: پونصد تومان! این فقط آشغال گوشت میشه مادر جان…

پیرزن یه فکری کرد و گفت: بده مادر… اشکالی نداره… ممنون… 

ادامه مطلب ...

داستان زیبای دو صدف از جبران خلیل جبران

صدفی به صدف مجاورش گفت:
در درونم درد بزرگی احساس میکنم ،
دردی سنگین که سخت مرا می رنجاند.
صدف دیگر با راحتی و تکبر گفت:
ستایش از آن آسمان ها و دریاهاست.
من در درونم هیچ دردی احساس نمیکنم.
ظاهر و باطنم خوب و سلامت است. 
ادامه مطلب ...

اس ام اس قهر و آشتی


برام بمون ، بهونه باش برای دل سپرد/نزار که آرزوم بشه یه روزی بی تو مردن

*

*

*

قهر مکن ای فرشته روی دلارا
ناز مکن ای بنفشه موی فریبا
طعنه و دشنام تلخ اینهمه شیرین
چهره پر از خشم و قهر اینهمه زیبا
ناز تورا میکشم به دیده منت
سر به رهت مینهم به عجز و تمنا 
ادامه مطلب ...

اس ام اس جملات زیبا و آموزنده جدید

بعضی وقتا دلم واسه مامانم میسوزه وقتی میام تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم و اون تنها نشسته تلویزیون میبینه
.
چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما

*

*

*

ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﺳـــﮑﻮﺕ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻋﻼﻣﺖ ﺭﺿــــﺎﯾﺖ ﻧﯿﺴﺖ
ﮔﺎﻫﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﯾﻌﻨﯽ “ﺍﻣــــﺎ”
ﯾﻌﻨﯽ ” ﺍﮔــــــﺮ”
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ” ﺩﻝ ” ﻣﯽ ﺗﺮﺳــــﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﮕﻮﯾﺪ 
ادامه مطلب ...

جوک ها پـَـ نـَـ پـَـ

میگه دوربین کنترل سرعت؟پـَـ نـَـ پـَـ دوربین عکاسی گذاشتن از ماشینا عکس میگیرن میذارن تو فیسبوک تگ هم میکنن. آروم برو عکسمون خوب بیفته
*

*

*
میگه سوسک؟
میگم پـَـ نـَـ پـَـ شاه زادس جادوگر بی رحم اینجوری طلسمش کرده.
خندید و گفت بکشمش؟
گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ تا من و شاهزاده اسبارو زین می کنم پاشو آذوقه جمع کن بریم به جنگ جادوگر طلسم بشکنیم این شاهزادرو نجات بدیم 
ادامه مطلب ...

داستان زیبای عاشقی

توی حیاط دبیرستان یه نفر یقه پیرهنم رو گرفت، فهمیده بود از خواهرش خوشم میاد
بچه‌ها دور ما حلقه زده بودند و فریادمی‌‌کشیدن ….
قورتش بده….
چون هیکلم بزرگ بود اون هی‌ مشت میزد و من فقط دفاع می‌کردم… 
ادامه مطلب ...

داستان بسیار زیبای دو بازرگان بسیار آموزنده برای تجار

روزی دو بازرگان به حساب معامله هایشان می رسیدند.در پایان،یکی از آن دو به دیگری گفت:
طبق حسابی که کردیم من یک دینار به تو بدهکار هستم. بازرگان دیگر گفت:اشتباه می کنی!تو یک و نیم دینار به من بدهکار هستی؟
آن دو بر سر نیم دینار با هم اختلاف پیدا کردند و تا ظهر برای حل آن با هم حرف زدند اما باز هم اختلاف ،سر جایش ماند.
هر دو بازرگان از دست هم خشمگین شدند و با سر و صدا تا غروب آفتاب با هم در گیر بودند.  ادامه مطلب ...

داستان بسیار زیبا و آموزنده دو بیمار و دید زیبا

در یک بیمارستان دو بیمار به نام های تام و جک وجود داشتن که تام اجازه حرکت کردن نداشت

ولی جک که تختش کنار پنجره بود می تونست هر کاری بکنه .
جک هرروز می رفت کنار پنجره و از زیبایی های طبیعت برای تام تعریف می کرد .
جک می گفت که پشت پنجره پارک بزرگی وجود دارد که حوضی در وسط ان مانند ستاره می درخشد
و پرندگان اواز می خوانند و کودکان بازی می کنند .
 
ادامه مطلب ...

داستان جالب و خنده دار مهندس برق

یه شب سه نفر اشتباهی دستگیر میشن و در نهایت ناباوری به اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم میشن….
نوبتِ نفر اول میشه که بشینه روی صندلی. وقتی میشینه میگه : من توی دانشگاه , رشته خداشناسی خوندم و به قدرت بی پایان خدا اعتقاد دارم …. میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه …..
کلید برق رو میزنن … ولی هیچ اتفاقی نمیفته …..
به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش میکنن …
نفر دوم میشینه روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه حقوق خوندم ….
به عدالت ایمان دارم و میدونم واسه آدم بی گناه اتفاقی نمیفته …. 
ادامه مطلب ...

داستان سگ خودت باش

میگویند : روزی سگی داشت در چمن علف میخورد . سگ دیگری از کنار چمن گذشت . چون این منظره را دید ایستاد .( آخر ندیده بود سگ علف بخورد )
ایستاد و با تعجب گفت : ” اوی ! تو کی هستی ؟ چرا علف میخوری ؟ ” 
ادامه مطلب ...

داستان زیبای راز خوشبختی

 تاجری پسرش را برای آموختن «راز خوشبختی» نزد خردمندی فرستاد. پسر جوان چهل روز تمام در صحرا راه رفت تا اینکه سرانجام به قصری زیبا بر فراز قله کوهی رسید. مرد خردمندی که او در جستجویش بود آنجا زندگی می‌کرد.
به جای اینکه با یک مرد مقدس روبه رو شود وارد تالاری شد که جنب و جوش بسیاری در آن به چشم می‌خورد، فروشندگان وارد و خارج می‌شدند، مردم در گوشه‌ای گفتگو می‌کردند، ارکستر کوچکی موسیقی لطیفی می‌نواخت و روی یک میز انواع و اقسام خوراکی‌ها لذیذ چیده شده بود. خردمند با این و آن در گفتگو بود و جوان ناچار شد دو ساعت صبر کند تا نوبتش فرا رسد.  ادامه مطلب ...

پست های فیسبوکی خنده دار


عزیزم تولدت مبارک ایشالا تا آخر عمر زنده باشی !

 
*

*

*

اس ام اس پارتی بازی
 
شاید اشکال کار اینه چون بخشی از نژاد آریایی از ٢ قوم مادها و پارتها بوجود اومدن!

برای همین تمام مشکلات تو مملکت یا از طریق پارتی حل میشه یا مادی 
ادامه مطلب ...

داستان بسیار زیبا و نکته دار عابد

گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت.

نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید. پذیرفت.
نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.

بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.

آنگاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد! کسی برنخاست. 
ادامه مطلب ...

داستان زیبا و آموزنده عاقبت خیانت

پادشاهی با وزیر و سر داران و نزدیکانش به شکار می رفت. همین که آن ها به میان دشت رسیدند پادشاه به یکی از همراهانش به نام جاهد گفت:جاهد حاضری با من مسابقه اسب سواری بدهی؟
جاهد پذیرفت و لحظه ای بعد اسب هایشان را چهار نعل به جلو تاختند تا از همراهانشان دور شدند. 
ادامه مطلب ...

پیامک طعنه دار برای آدم بی وفا

به خدا بگو:
زمستانش سرد نیست
جمع کند تکرار فصلهایش را !
من در تابستانش هم از بی وفایی دندان به دندان سائیده ام…
*

*

*
سخت است ؛ خیلی سخت !
وقتی بدانی او کجای زندگی توست ،
اما ندانی تو کجای زندگی او هستی ! 
ادامه مطلب ...

داستان زیبای کودک باهوش و کشاورز

روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است. ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود.

بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.
کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد. 
ادامه مطلب ...

ﻧﺎﻣﻪ ﯾﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ! طنز


ﻣﺎﺩﺭ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻧﻢ،ﺑﻊ!

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﮔﻠﻪ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻗﺼﺎﺏﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺳﭙﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﯼ ﻫﻢ ﺷﺪ.
ﺣﺎﺝ ﺭﺣﯿﻢ ﻗﺼﺎﺏ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺧﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺩ. ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ﺗﺎ ﺻﺒﺞ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺳﺤﺮ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﻫﻤﻪﺍﺵ ﺧﻮﺍﺏ ﭼﺎﻗﻮ ﻣﯽﺩﯾﺪﻡ.
ﺻﺒﺢ ﻗﺼﺎﺏ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺁﺏ ﺁﻭﺭﺩ؛ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺷﮏ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺮﮔﺸﺘﻢ ﺑﻪ
ﺳﻤﺖ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﻊ ﺑﻊﮐﺮﺩﻡ. 
ادامه مطلب ...

داستان زیبای صدای مادر

دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب می‌گشتم

که مامان صدا زد امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر.

اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. 
ادامه مطلب ...

داستان بسیار جالب دو برادر مزرعه دار

دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .
شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند . یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت:‌
درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند.
بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. 
ادامه مطلب ...

داستان درخواست آزمون یوسف گونه از خداوند


آورده اند که پیری فرزانه شبانگاه نیایش همی کرد:
بارالها! سالهاست ایوب وار مرا با بلیات گونه گون همی آزموده ای،
از فقر و رنج و بیماری گرفته تا تورم و گرانی و شهریه ی مکتب آزاد اولاد،
مرحمتی فرما و آزمونی یوسف گونه نیز از ما به عمل آور.
 
ادامه مطلب ...

داستان زیبا و آموزنده درباره دید مثبت

“چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم،
سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود که یک کار گروهی برای دانشجویان تعیین

شد که در گروه های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.

دقیقا یادمه از دختر آمریکایی که درست توی نیمکت بغلیم مینشست و اسمش کاترینا بود پرسیدم که برای این کار گروهی تصمیمش چیه؟ 
ادامه مطلب ...

اس ام اس عاشقانه

کاش میتوانستم حرف بزنم.. چیزی بگویم از دلتنگی.. میون این آدمهایی که در این اطاق مجازی جمع شده اند. فقط میگویم …….منم دلتنگم

*

*

*

ثمره عمر آدمی نفس است….آن نفس برای من یک همنفس است….گر نفسی با نفسی هم نفس است….آن یک نفس از برای عمری بس است 
ادامه مطلب ...

داستان زیبا و خنده دار اصلاح ملانصرالدین

روزی ملانصرالدین دست بچه ای را گرفته وارد سلمانی شدوبه سلمانی گفت:
چون من تعجیل دارم اول سرمرا بتراش وبعد موهای بچه را بزن.
سلمانی هم تقاضای اورا انجام داد.
ملا بعد از اصلاح عمامه را برداشت و رفت و گفت:
تاچند دقیقه دیگر برمی گردم! 
ادامه مطلب ...

داستان زیبای آخرین بهانه زندگی


 ابوریحان بیرونی در خانه یکی از بزرگان نیشابور میهمان بود از هشتی ورودی خانه ، صدای او را می شنید که در حال نصیحت و اندرز است .
مردی به دوست ابوریحان می گفت هر روز نقشی بر دکان خود افزون کنم و گلدانی خوشبوتر از پیش در پیشگاهش بگذارم بلکه عشقم از آن گذرد و به زندگیم باز آید . و دوست ابوریحان او را نصیحت کرده که عمر کوتاست و عقل تعلل را درست نمی داند آن زن اگر تو را می خواست حتما پس از سالها باز می گشت پس یقین دان دل در گروی مردی دیگر دارد و تو باید به فکر آینده خویش باشی .
سه روز بعد ابوریحان داشت از دوستش خداحافظی می کرد که خبر آوردند همان کسی که نصیحتش نمودید بر بستر مرگ فتاده و سه روز است هیچ نخورده . 
ادامه مطلب ...

داستان طنز همیشه به جزئیات دقت کنید تا مجرد نمانید


دوستم مژگان با یه پسر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه ، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که ۵ ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه ، این آقا هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم!
از فردای اون روز مژگان و من نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش ، من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم ، ۱۰ جور خودکار واسش عوض کردم ، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش …، چایی ریختم روش …
مژی هم تا می تونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ پسری دوست نیستمو خیلی

پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و … 
ادامه مطلب ...

اس ام اس عاشقانه زیبا و با معنی

میدونی وقتی واست پیام نمیدم یعنی چی ؟

یعنی پیامی در حد مرامت ندارم با مرام !

*

*

*

*

هوای فاصله سرد است ، من از کلاف دلم برایت خیال گرم می بافم

*

*

*

*

خواستی دیگه نباشی ، آفرین ، چه با اراده

لعنت به دبستانی که تو از درس هایش فقط تصمیم کبری را آموختی . . .  ادامه مطلب ...

داستان کشاورز و زن نق نقو و قاطر خوب

مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.
یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را  به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد. 

ادامه مطلب ...

مرد هیزم شکن و فرشته مهربون

هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.
وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟
هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده.
فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:”آیا این تبر توست؟”


هیزم شکن جواب داد: “نه”
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
دوباره، هیزم شکن جواب داد: “نه”.
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره.  ادامه مطلب ...

جملات و متن های احساسی مخصوص اس ام اس

تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است , اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !

*

*

*

*

من بودم ، تو و یک عالمه حرف

و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !

کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد

*

*

*

*

عصاره ی تمام مهربانی ها را می گیرم

و از آن فرشته ای می سازم همچون “خودت”  ادامه مطلب ...

شعر های کوتاه از مرحوم حسین پناهی

دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد
خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردها یش شده ایم

*

*

*

*

اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند
دیگر گوسفند نمی درند
به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند…

*

*

*

*

می دانی … !؟ به رویت نیاوردم … !
از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما ”
فهمیدم
پای ” او ” در میان است …

*

*

*

*

اجازه … ! اشک سه حرف ندارد … ، اشک خیلی حرف دارد!!!  ادامه مطلب ...

استاتوس خنده دار

یکی از تفریحاتم تو خونه :

با موبایلم به تلفن خونه زنگ میزنم وقتی یکی اعضای محترم خونه ، دوان دوان رفت سمت گوشی
من هر هر کر کر و خر خر میخندم
.
.
.

درسته فحش میخورین ولی خداییش خیلی حال میده
حتما امتحان کنیین

اس ام اس خنده دار

 

jojofun.blogsky.com

 

جوک خنده دار

میدونی از دو قسمت تلفنی حرف زدن بدم میاد اول اون موقع که یه آشنا زنگ میزنه شرو میکنی به چاق سلامتی و همه ایلو تبارو یاد میکنی چون نه تو میفهمی اون چی میگه نه اون میفهمه فقط هی میشنوی خوبه خوبم ...
دومیشم وقت خداحافظی با همون شخص چون بازم همه ایلو تبارو یاد میکنی که بگی سلام برسونه اونم همین کارو میکنه آخرشم نه تو سلامارو میرسونی نه اون!!!!  

ادامه مطلب ...